خواب
کمبود خواب
کمبود خواب
کمبود خواب
همینطوریشم به خاطر کلاسای دانشگاه دیگه روزایی که شیفت عصرم نمیتونم صبح بخوابم چون از هشت کلاس دارم. فکر کن از هشت صبح تا ده شب یه سره مشغولم. تا بیام خونه و یه دوش بگیرم و شام بخورم میشه دوازده. اون هشت ساعتی هم که میخوام بخوابم، نمیتونم مثل آدم بخوابم. من به شدت خوابم سبکه. یه پشه پر بزنه بیدار میشم. انقدر خوابم سبکه که فکر میکنم هیچوقت به لایههای عمیق خواب نمیرسم. بهم میگن تو همیشه بیداری. با این تفاسیر چند شبه با شین دعوام شده و تو هال میخوابم. تخت خودش جفت بخاریه. تا خرخره پتو میکشه بعد میگه گرممه و پنجره اتاق رو باز میذاره. و منی از سرما خوابم نمیبره و تا صبح گوش درد میگیرم. اومدم تو هال کنار بخاری میخوابم. اما چه خوابی! از ساعت ۶...۷ صبح مامان و بابا رفت و آمد میکنن و بیدار میشم. درها رو صدا میدن. حرف میزنن. البته آروم. ولی خب. من خوابم خیلی سبکه. و راستش چند روزه دارم از کمبود خواب گه گیجه میگیرم. یه مرض دیگه هم دارم. بیدار که میشم دوباره خوابیدنم کار حضرت فیله. باید سکوت مطلق و ترجیحا تاریک باشه. سکوت مطلق برای محیط من یه جوکه! و نور هم که هر روز مستقیم از پنجره های سقف میخوره تو صورتم. این دقیقا عذاب کدوم گناهمه؟ کاش بدونم.