کارتو که کشید، یه دور دیگه مریض شد!

دیروز یکی از هم اتاقیا پریود شده بود و شب مجبور شدیم ببریمش بیمارستان. آقایون محترمی که این پست و میخونین اگه براتون سوال پیش اومده که ینی پریودی انقدر میتونه بد باشه که کار به بیمارستان بکشه باید بگم بله! گاهی همین قدر دردناک و وحشتناکه! خب کجا بودم؟ داشتم میگفتم خلاصه که چند ساعت بود داشت درد می کشید و قرص و جوشونده و کیسه آب گرمم هیچ کمکی نکرده بود. تهش گفتیم پاشو ببریمت بیمارستان. ساعت ده و نیم شب اسنپ گرفتیم و رفتیم به نزدیک ترین بیمارستان به خوابگاه. دکتر براش یه سرم و یه آمپول نوشت. که بعدشم خوب خوب نشد. یه خورده دردش آروم تر شد فقط. حالا مسءله اصلی چیه؟ اینکه بیمارستانه خصوصی بوده و بیمه دوستم رو هم قبول نمی کردن و هزینه یه سرم و یه امپول و یه ویزیت دو دقیقه ای شده 96 هزار تومن! فکر کن واسه یه درد پریودی نزدیک صد هزار تومن خرج کنی! پول زووور دیگه چیه؟ یه دختره دیگه اومده بود در حد ده سانت دستشو بریده بود. به اونم گفتن بیمه شو قبول نمیکنن و هزینه آزاد بخیه دستشم میشه 300 هزار تومن! اصلا در مخیله م نمیگنجه! ینی چی واقعا؟ الان مریض شدیم سرمونو بذاریم زمین بمیریم؟ تازه بیمارستان خصوووصی بود مثلا، این همه پول گرفتن دو دقیقه دوستم می خواست رو تختشون بخوابه انگار زورشون میومد. پرستاره یه طوری پیچ سرمو وا کرده بود که یه سرم کامل یه ربع نشده تموم شد! تازه سرم به دستش وصل بود میگفت برگرد امپولتو بزنم! واقعا دزدی دیگه چیه؟ پول زیاد در برابر خدمات نصفه نیمه! آینده چی میشه خدا میدونه.

عطر تو

ای جان جانان

ای درد و درمان

ای سخت و آسان

آغاز و پایان...

# ابی

ضربه مغزی

تا تابستون بشه و بریم خونمون اخرش یا من راهی بیمارستان میشم یا زینب. زینب همون دختریه که تو تخت پایینی من میخوابه. و به خاطر قد بلندش هر روز که میشینه موهاشو شونه کنه، کافیه یه لحظه کمرشو صاف کنه تا بوووم سرش بخوره به تخت من.

من قد بلند نیستم ولی خب ترم پیش که تخت پایین بودم هر وقت خم میشدم تا از رو تختم یه چیز بردارم بووم سرم می خورد به لبه تخت. و متاسفانه هنوزم این مشکلو دارم! یه طاقچه چوبی هم کنار تختم هست که وسایلمو روش میذارم. دیروز ظهر بچه ها داشتن میخوابیدن یه هندونه فروش اومده بود هی داد و بیداد می کرد خواستم بلند شم پنجره رو ببندم چنان محکم سرم خورد به زیر طاقچه که همه بچه ها از خواب پریدن و دو تا لاک هم از رو طاقچه افتاد زمین! امروزم که اومدم رو تخت پایین، کنار دوستم بشینم موقع نشستن دیر خم شدم و سرم یه طوری خورد به لبه تخت و چنان صدایی داد که حس کردم از رو موتور سیکلت پرت شدم و سرم خورده به کف آسفالت! بوووم. خیلی وحشتناک بود. قشنگ چشمام آلبالو گیلاس میدید تا چند دقیقه. بعد چند دقیقه سرمو بلند کردم دوستم رو نگاه کردم گفت: عینکت کو؟ و همونجا بود که متوجه شدیم موقع ضربه عینکم پرت شده رو تخت!

الانم سرمو با یه شال بستم و دراز کشیدم. میخواستم درس بخونما. میبینی کار خدا رو؟ هیچی دیگه..الان سرم درد میکنه نمی تونم درس بخونم. نمیشه هم خوابید. مامانم همیشه میگفت اگه سرتون ضربه خورد تا یکی دو ساعت نباید بخوابین، خنگ میشین! :)) حالا شاید خنگ نشم ولی خب خوب نیس دیگه. اره خلاصه. دعا کنین این چند روز و به خیر بگذره ما سالم برگردیم پیش خانواده.

و لکه های سقف را می شمارد.

دختره کنکور قبول نشد، پاشدن با خانوادش رفتن ترکیه الان دو ساله اونجا زندگی می کنن. بعد همونجا هم رفته دانشگاه پرستاری می خونه. چه دانشگاهی هم! استوریاشم ببینی روزا با دوست پسرش دریا و استخر، شبا پارتی و دیسکو. حالا به من چه اصن؟ نوش جونش.

مسءله اینجاست که استوری گذاشته از برنامه امتحانیش بالاش نوشته: شما تو چهار روز میرین ده تا جای تفریحی و من تو چهار روز باید کلی امتحان بدم.

امتحانو که ما هم میدیم. ولی ما تو چهار روز میریم ده تا جای تفریحی؟ ما سه ماه تابستونو زیر کولر دراز کشیدیم با گوشیمون ور میریم این چجوری واقعا حساب کرد که این حرفو زد؟ ببینین به حساب اونا تفریح چجوره دیگه! هیییع روزگار..

دال

سه شب متوالیه که خوابشو میبینم. خواب خوب؟ نه! از اون خوابای پر استرس و وحشتناک. از اون خوابا که جونت بالا میاد تا بیدار شی. جالب اینجاست که اصلا قبل خواب بهش فکر نمی کنم. ته دلم نگرانشم ولی فکر مستقیم، اونم قبل خواب، نه. ینی این ناخوداگاه چه ناخوداگاهیه!

من انقدر خواب میبینم که دیگه خوابام برام هیچ ارزشی ندارن. کلا به تعبیر خواب و اینام اعتقاد ندارم. ولی واقعا دیگه دارم نگران میشم.

یکبار کریم جوجو به من گفت اگر پرستو را کالایی فرض کنیم که در بازار عرضه شده است، آن وقت به اصطلاح علم اقتصاد "کشش قیمتی تقاضا" ی او برای من صفر شده است. منظورش این بود که او از آن نوع کالاهایی است که افزایش قیمتش تاثیری در میزان تقاضای من ندارد. ینی هر قدر هم گران شود مشتری_ینی من_ خواهان آن است. کریم جوجو می گفت چیز هایی مثل نان یا دارو کشش قیمتی صفر دارند. چون کالاهایی ضروری اند و "ضرورت" اهمیت قیمت را از بین می برد.

+ عشق و چیزهای دیگر _ مصطفی مستور

پ.ن: کاش مستور استاد اقتصاد خرد ما بود!

هر دم از این باغ بری میرسد!

دیشب بهش گفتم کابوس میبینم. گفت: انقدر فکر و خیال نکن. شبا یه طوری خودتو سرگرم کن تا خوابت ببره.

مگه میشه فکر نکرد؟ تمومی هم که نداره. یکی تموم میشه، یکی دیگه شروع میشه. میشه آدم واسه عزیزش نگران نباشه؟ نمیشه که. نمیشه.

درد

یه جوری سرم تیر میکشه که فکر می کنم هر آن ممکنه منفجر بشه. یه مسکن درست و حسابی ام ندارم. دو ساعته دارم درد می کشم تازه یه کدءین به دستم رسیده. آخه کدءین چی میشه برا من؟ ینی کی تموم میشه این درد لعنتی؟ خوابمم نمیبره. اه...اشکم دراومد از درد.

ورزشکاران...دلاوران

نه تصمیمی برای ورزشکار شدن داشتم. و نه هوس ورزش کرده بودم. فقط از سر بیکاری بود که امروز تصمیم گرفتم با هم اتاقیا برم باشگاه. گفتم برم این باشگاه دانشگاه تهرانم ببینم. خلاصه هم فاله هم تماشا دیگه. اولش یه سری حرکتای کششی رو از روی یه برنامه رفتیم بعدش رفتیم سراغ دمبل و دستگاه. قبل دمبل بچه ها گفتن چون تو روز اولته از ما کمتر بزن.. گفتم باشه. وسط کار که رسید بچه ها دهنشون وا مونده بود. اونا خسته شده بودن و من همچنان سرخوش دمبل میزدم. تا آخر کارم یه سره می خندیدم و خم به ابرو نیاوردم. بچه ها هی میرفتن پیش هم میگفتن به نسبت هیکلش قدرتش خوبه ها. اره دیگه ما اینطوریا ایم! :دی روزه نبودیم ولی از صبح که یه خورده نون و پنیر خورده بودیم تا غروب دیگه چیزی نخوردیم. چون از دانشگاهم رفته بودیم باشگاه دیگه آخرا از زور گرسنگی داشتیم تلف می شدیم. قشنگ چشامون سیاهی میرفت. تا پیاده از پارک لاله برسیم خوابگاه مردیم و زنده شدیم. نه از خستگی که از گرسنگی! همین که رسیدیم سریع غذامونو تحویل گرفتیم و مثل یه گرگ گرسنه حمله کردیم. منی که انقدر آروم غذا می خورم که همیشه اخرین نفر از سر سفره پامیشم امروز از همه زودتر تموم کردم. حالا اون غذایی که غروب خوردیم به کنار دوازده شب دوباره گرسنه مون شد و من خیلی جدی هی می گفتم برم برنج گرم کنم؟ که بچه ها گفتن نه ولش کن اخر شبه. دیدم نمی تونم شرمنده شکمم شم رفتم عسل اوردم شروع کردم به خوردن. بچه ها میگفتن تو دیگه نمی خواد باشگاه بیای..با این وضع بعد یه ماه می ترکی از چاقی :)) البته اینکه بعد باشگاه غذا بخورم برای من لاغرو مشکل ساز نیست. تازه قصد دارم اگه جلسه های بعد هم حال و همت عالی داشتم که برم با خودم سیب زمینی یا تخم مرغ آبپز ببرم که اونجا بخورم. اره خلاصه یه روز ورزش کردم اشتهام سه برابر شد. اینم از ما.

پ.ن: تا حالا مشکلی نداشتم اما تازه داره دردام شروع میشه. گوشی رو به زور گرفتم تو دستم الان. یه حسی بهم میگه فردا دچار فلج عضلانی میشم اونم از نوع شدید :/ یه روز ورزش، سه روز استراحت مطلق!