ما رو از خونه مون بیرون کردن.
تو قطار کرج نشستم و دارم برمی گردم تهران. خیلی خیلی گرسنه و تشنه هستم. همین الان یه پسره داشت پیراشکی داغ و آب معدنی خنک می فروخت به منم اصرار کرد بخرم اما خب جرئت نکردم. دلم تنگ شده برای روزایی که همین پیراشکی دست فروش ها رو دولپُی می خوردم تو مترو.
دیشب تا صبح نخوابیدم. ینی الان خیلی وقته که نخوابیدم و واقعا گه گیجه گرفتم از خستگی و بی خوابی. امروز تنها چیزی که خیلی دلم می خواست این بود که می تونستم تا غروب رو تخت عزیزم تو خوابگاه بخوابم و خرس نرمم رو بغل کنم، غروب پاشم برم حموم و وقتی برگشتم ببینم بچه ها دارن تو اتاق چای می خورن. ولی خب فقط دقایقی وقت داشتم که زیر نظر مسوول خوابگاه وسایلم رو جمع کنم و تخم مرغ های توی یخچال رو بریزم دور. دانشگامون انقدر قشنگ شده بود. سرسبز. پر از گل. دلم نمیومد برگردم که. من واقعا نمی خواستم برگردم. من می خوام خوابگاه بمونم. این دیگه چه کوفتیه گرفتارش شدیم. امروز تا سرپرست خوابگاه خواست همرام بیاد بهش گفتم آب خوابگاه وصله؟ می خوام برم دستشویی. داشتم منفجر می شدم. دیگه اون دستشویی بین راهی که هزار تومن پول جیش ازمون می گرفت هم نمی تونیم بریم. شاید باورتون نشه اما دلم برای دستشویی صورتی های خوابگاه هم تنگ شده بود. بعد از اینکه حسااابی دستامو شستم رفتم آشپزخونه، شیر آب رو باز کردم و مثل قحطی زده ها آب خوردم. داشتم هلاک می شدم.
الان کجام؟ وردآورد. اره خلاصه. اینطوری شد. راستی، این چه مسخره بازیه دراوردن. متروی تندروی کرج رو گذاشتن سه به بعد. ینی تایم شلوغ. ناکسا خب ما هم آدمیم. یک ساااعت باید بشینیم تو این قطار مزخرف که هی ایستگاه به ایستگاه وایسته. البته خانومه می گفت دیروز اینطور نبوده. فکر کنم پا قدم من بوده. الانم دراز کشیدم رو صندلی های سه نفره چونکه گفتم نا ندارم دیگه آقاجون. کرونای خالص شدم. الان خوبه مترو،خنکه. داشتم می رفتم کرج داشتم زیر ماسک بالا میاوردم انقدر که هوا سنگین و گرفته بود. با دوتا دستکش دستامم عرق کرده بود. گفتم همین جا غش میکنم. البته نکردم. چه قدر با دستکش لاتکس تایپ کردن سخته. این تاچ لامصب خوب نمی گیره. دراز کشیدم و فروشنده ها میان بالای کله م، انگار تو اتاق عملم. آخ...رفتم خونه باید سرتا پا ضدعفونی بشم. راستی! شکلات صبحانه ی عزیزم رو نجات دادم. الان پیشمه. دوست مهربونم. خوراکی های دیگه هم دارم. سرمایه دار بودیم تو خوابگاه ها. اره خلاصه. رسیدیم چیتگر. من تا ارم سبز یه خورده چشامو ببندم استراحت کنم.