پسر و دختر نامزد بودند، رفته بودند سینما، خوش گذشته بود. فیلم خوب بود. آن ها توی تاریکی دست همدیگر را گرفته بودند، اگر هم فیلم خوب نبود، مهم نبود، مهم این بود که دست های گرم و نرم همدیگر را گرفته بودند و اصلا فیلم را نمی دیدند.
+ ته خیار / هوشنگ مرادی کرمانی
+ نوشته شده در شنبه ششم مهر ۱۳۹۸ ساعت 22:30 توسط رحما (rohama)