با هم اتاقی اردبیلی ام ناهار گوجه بادمجان پختیم و سیب زمینی سرخ کرده. من هم برنج درست کردم. کته. ابکشی بلد نیستم اما کته را مثل ابکشی زیبا درست میکنم. و خودم میدانم که از این نظر برعکس اکثر دختر ها هستم :)) ناهار را که پختیم ظرف و غذا را گرفتیم رفتیم توی حیاط خوابگاه روی چمن ها نشستیم خوردیم. نسیم ملایم می وزید و همه چیز لذت بخش بود. فقط وسط غذا یک سگ بزرررگ سیاه از چند متری مان خرامان خرامان گذشت و ما تا مرز سکته رفتیم. اما خب بعدش به غذا خوردنمان ادامه دادیم. اینجا سگ ولگرد به اندازه گربه فراوان است. خداوند به دادمان برسد. آمین.