دانشجوی روزهای کرونا
امروز حوالی ساعت سه و نیم بعد از ظهر فهمیدم که ساعت پنج و نیم امتحان میان ترم مرجع شناسی دارم! البته از قبل میدانستم اما روز و تاریخ از دستم در رفته بود و فراموش کرده بودم. هول برم داشت. سرکار بودم و همه ی کتاب ها پیشم بود الا کتاب مرجع شناسی که خانه بود. افتاده بودم به چه کنم چه کنم که یکی از معلم ها گفت: "خب چرا نشستی؟؟ پاشو برو خونه!" مرخصی گرفتم با اسنپ رفتم خانه کتاب را برداشتم و سریع رفتم خانه ی خواهرم. حدودا یک ساعت و نیم مانده بود تا امتحان و من هییییچ نخوانده بودم. حتی نمی دانستم کدام مباحث را باید بخوانم چون کل کتاب در امتحان نمی آمد. کتاب را باز کردم و به خواهرم گفتم این از فهرست! گوگل را هم آماده کن تا ببینیم چه می شود. یا شانس و یا اقبال. بعد روی تخت دراز کشیدم و به سقف خیره شدم تا امتحان شروع شود. دراز کشیده بودم که ع.کاف پیام داد کلاسش تمام شده و می توانم برای امتحان روی کمکش حساب باز کنم. بالاخره دوست از راه دور هم دوستی اش را ثابت میکند. امتحان شروع شد. شش سوال، سی دقیقه. سوال ششم خودش به تنهایی سی دقیقه وقت می خواست. از سوال ششم اسکرین شات گرفتم و برای ع.کاف فرستادم. بقیه سوال ها را می خواندم و خواهرم دانه دانه از توی کتاب پیدا می کرد و می نوشتم. سوال شش؟ جواب بود که ع.کاف تند تند از گوگل پیدا میکرد و توی واتس اپ می فرستاد. من؟ بله من هم زحمت تایپ جواب ها را کشیدم. یکی از زیباترین امتحان های زندگی ام بود. انقدر که خوب همه ی سوال ها را جواب دادم. خلاصه که همیشه در مواقع بحرانی خونسردی تان را حفظ کنید و با آرامش بهترین راه را پیدا کنید :)