بذارین بیام وسط یه قر بدم. ذوق درونم فوران کرده‌. امتحان داشتم. اونم شفاهی عربی. کلا چهار ساعت هم نخوابیده بودم دیشب. بیدار شدم حس می کردم هیچی یادم نیست. اما خب، قشنگگگ جواب دادم و به خوبی و خوشی تامام شد. آخیییش. ولی خیلی تجربه ی جالب و مهیجی بود. من و استاد فقط تو کلاس بودیم. بعد استاد گفت دوربین رو روشن کن که ببینه تقلب نکنم. منم سریع یه روسری سر کردم رفتم جلو دوربین. حالا روسری پلنگی مامانم:))) بعد شما ترکیب شلوارک و آستین کوتاه و روسری رو تصور کن. اصلا به این چیزا فکر می کردم هی خنده م می گرفت‌‌. استاد بنده خدا فکر کرد خلم. ولی نکته اینجاست که گفت شما عربیت خوبه. بله من عربیم خوبه. از قدیم خوب بوده. الان خیلی خوش حالم. من برم به خوش حالیم برسم.