یه بار بهم گفت بشین فکر کن موقعیت هایی که تونستی احساساتت رو بروز بدی بنویس. میدونی؟ وسط فکر کردن متوجه یه چیز مسخره شدم. اینکه اکثر موقعیت هایی که تونستم احساساتم رو بروز بدم جاهایی بوده که کسی ازم ناراحت شده بود و من اظهار پشیمونی کردم و عذر خواهی. اما هرچی فکر کردم یه موقعیت تو ذهنم نیومد که من ناراحت شده باشم از کسی و ناراحتیمو بروز بدم و اون عذرخواهی کنه. خوب فکر کردما. از دوران بچگی تا حالا. اگرم بوده خیلی خیلی نادر بوده که من با حافظه قویم یادم نمونده. نمیدونم چرا همه از من ناراحت می شن ولی من حق ندارم از کسی ناراحت شم؟ انگار منو از سنگ ساختن. هر کی میاد یه تفی می اندازه و من همچنان باید بایستم لبخند بزنم. جالبه. یه عمر فکر می کردم ناراحت شدن لوس بازیه و زود باید فراموش کرد و بخشید. اما از امروز تصمیم گرفتم ناراحت شم. یه ادم احساساتی باشم. حساااس باشم. که بگم  تو این سینه سنگ نیست. دله والا. دل.