شرح کوتاهی از ماجرای این چند روز
دختره تازه عروس بود، یخچال جهازش سوخته. طرف قالیشویی داشته دستگاه قالیشویی اش سوخته. انقدر فرش مردم را که امانت دستش بوده دانه دانه کول کرده که از سیل نجات بدهد رگ پایش پاره شده و حالا توی بیمارستان است. یکی پرورش شترمرغ داشته شترمرغ هایش را آب برده. یکی گوسفند هایش را آب برده. یکی برای نجات مرغ و خروس هایش آن ها را برده توی حمام خانه اش. طرف از تهران آمده تعطیلات عید را برود روستای پدری اش. خانه اش طوری لجن بسته که از چند متری اش نمی شود رد شد. زمین های کشاورزی دیگر مرزی ندارد. همه شده یکپارچه لجن. زمین سیراب شده و هرچه دستگاه ها آب را می کشند زمین خشک نمی شود. شهر را آب و گل برداشته. مردم شمال اگر صدایشان در نمی آید، اگر بدترین شرایط را هم به شوخی می گیرند و می خندند، چیزی از عمق فاجعه کم نمی شود. بعضی شهرها و روستا های شمالی توی این روزهای عید واقعا در شرایط سختی هستند.
+ نوشته شده در شنبه سوم فروردین ۱۳۹۸ ساعت 1:14 توسط رحما (rohama)
|