امروز به این نتیجه رسیدم که خیلی اخلاقم گند شده است. البته مدت هاست به این نتیجه رسیده ام. ولی خب. امروز تصمیم گرفتم که ازش بنویسم تا شاید بیشتر به چشمم بیاید و بیشتر برای بهتر شدنش تلاش کنم. وحشی شده ام. سگ شده ام. زود پاچه می گیرم. زود قاطی می کنم. زود صدایم بالا می رود. مدت هاست. عصبی ام. عصبانیتم علت های زیادی دارد اما علت اصلی اش آن چیزی نیست که در یک لحظه خاص دارم برایش جوش میزنم. هست؟ نمیدانم. فکر نمی کنم. اخلاق بدی ست. و این بد بودن وقتی به اوج خودش می رسد که دیواری کوتاه تر از پدر و مادرم پیدا نمی کنم! و درست در همان لحظات است که می فهمم به چه غول وحشتناکی تبدیل شده ام! چه قدر من بد شده ام. باید مهربان تر بشوم و آرام تر. باید بیشتر لبخند بزنم.