سالها خانوادهای همسایه مان بودند و سر و صدایی از خانهشان نمیآمد. حالا که خودشان از این خانه رفتند و خانه را اجاره دادند هر شب تا ساعت یک...دو من هم همراه مستاجرشان فیلم میبینم. البته نمیبینم ، اما تمام دیالوگها را میشنوم. انگار تلویزیونشان چسبیده به دیوار اتاق من. کاش میشد اینجا هم مثل خوابگاه مشت بکوبیم به دیوار تا از سر و صدای اتاق بغلی کاسته شود. البته دروغ چرا، چند باری هم که خیلی صداها رو مخم بود مشت کوبیدم اما خب فایده نداشت.
+ نوشته شده در شنبه سی ام فروردین ۱۴۰۴ ساعت 0:42 توسط رحما (rohama)
|