خب امتحان تاریخ ادبیات رو دادم و خوب پیش رفت!
پنج دقیقه قبل امتحان یهو قاطی کردم از سر و صدای خونه و گریه کنان رفتم تو حیاط کنار سوسک مرده ها نشستم و تازه دیدم عه یکی از پی دی اف های امتحان رو نمی تونم دان کنم. دو دقیقه مونده به امتحان تو گروه خواهش کردم یکی دوباره پی دی اف رو بفرسته و همینطور که داشتم آب دماغم رو پاک می کردم و پی دی اف رسید و امتحان هم خوب پیش رفت.
شاید باورتون نشه اما تو حیاط هم نتونستم یه ساعت تنها باشم و هی میومدن و میرفتن.
+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم خرداد ۱۴۰۰ ساعت 11:42 توسط رحما (rohama)
|