من و همکارم ف.م وقتایی که آقای غ میاد بخش ما و پشت سیستم ما می‌شه پیش خودمون غر می‌زنیم که باز این اومد بالا. امشب قرار بود بیاد با سیستم بخش ما یه سری وسیله‌ها رو ثبت کنه. ف.م داشت می‌رفت خونه موقع خداحافظی قسمت خروجی گالری به تحریر ایستاده بودیم که بهش گفتم: اوووف عشقممم قراره بیاد بالا. بعد رفتیم تو تحریر و دیدیم آقای غ همونجا ایستاده. کلا یه متر هم فاصله نداشت:') دلم می‌خواست اون لحظه زمین باز شه من برم تو زمین. ف.م زد زیر خنده. خودمم خنده گرفته بود همه ش هلش می‌دادم و می‌گفتم خدااافظ.

البته آقای غ سوتی‌های بزرگ تری از من دیده. اینا دیگه به چشمش نمیاد:)))